*به قلم رحمتَالله دانا*
نویسنده و مولف
همانطور که در فصل قبل به مقوله اخلاق بصورت موضوعی ورود پیدا کردیم اکنون به مقوله آزادی در حوزه های مختلف اجتماعی خواهیم پرداخت:
آزادی یک موضوع بسیار مهم و حیاتی در سیر تکامل سعادت بشری به سمت تعالی و انسانیت است ، در بحث آزادی بسیاری آراء مختلف توسط فیلسوفان و صاحب نظران جامعه شناسی و علوم اجتماعی_سیاسی و دیگر افرادی که بصورت عمیق و مشرفانه احساس همدردی فکری با جامعهی خود کرده اند ، گفته و پرداخته شده است …
همانطور که در فصل قبل اشاره شد اخلاق مقدم بر هر موضوع فردی و اجتماعی می باشد ، و در اینجا به رابطۀ آزادی و اخلاق میپردازیم .
اخلاق بنیادیترین اساس پایهگذاری جوامع بشری میباشد که بر مبنای همین بینشِ انسانی است که بشر از بداخلاقی و طغیان عمل به قاعده و قوانین عقلی و وحی برای بهبود اوضاع فردی و اجتماعی خود پناه آورده اند .
در آغوش اخلاق فرزندی تنومند متولد میشود بنام *” آزادی”* ، که آزادی هم میتواند قامت شکنی کند اخلاق را و هم میتواند روح اخلاق را در رحم خویش به تولد لحظههای ناب انسان بودن و انساندوستی در مدار کرامت و عزتِ اندیشه پاسداری کند ، این پاسداری لازمهاش قانون است ، قانونی فرا تفسیر و صریح و بدون تبعیض فردی و اجتماعی ، چرا که بخشش و یا تفسیر به رأی قوانین در امر قانون باعث بی ارزش شدن و سبک شدن شان آزادی و نفی التزام به اخلاق انسانی و الهی میشود .
بنابراین ، آزادی این فرصت و ارزش را به روحیات و اندیشههای منزوی انسانهای افسرده و بدور از چشم حامیان و خردورزان افتاده میدهد تا در قالب خلاقیت و نوآوری برای بهترگونه بودن جامعه و رفاه فکری و روحی و جسمی همنوعان خود در حوزه اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی و مذهبی رقمی تازه بزند .
آزادی ، باید بصورت پرورشی ساختاری شود و نه در ظاهر کنترل شود ! ، پایهها و اساس آزادی به میزان تعقل و شعور انسانی هر فرد نسبت به مسئولیت خود به اندازه حضورش در جامعه برمیگردد ، در اصول آزادی ما چیزی بنام تهاجم و خود محوری نداریم چرا که اینگونه نگریستن به آرمانهای آزادی جز بد فرهنگی و دامن زدن به تحجر و بدعتگرایی مدرن محصولی برازندۀ جوامع انسانی و انسانیت نخواهد داشت .
آزادی و اندیشه همانند اکسیژن است برای خون ، و اگر آزادیهای قانونی از انسانها سلب شود دیگر رمقی برای شادابی و تازگی بخشیدن به طلوع هر روزۀ زندگی نخواهد ماند . این حسّ حضور آزادی است که انسان را از تصور زنجیر بر پا و دست با آرامش خاطر در شب به خواب امید طلوعی دیگر میمیراند !
آزادی معیارهایی دارد در پرتو اخلاق و این معیارها به پرورش ابتدایی و ساختاری جامعه انسانی در هر زمان و مکان مربوط به خود بر میگردد ، و اگر بنا باشد از گذشته وام مدد در بهتر حرکت کردن به سمت توسعه و تعالی گرفته شود ، تنها باید گذشته را ورق زد و فهمید تا از احتمالات آسیبپذیری و هزینهمند جلوگیری کرد و نه اینکه آیین گذشتگان را در تنبلی خرد و اندیشه فعلی خود توجیه و تجلی بخشید…!
*نتیجه گیری:*
بهترین چراغ و مشعل روشنی عقلهای خداوندی “آزادی” است ، آزادی در پرتو اخلاق و رعایت تام و تمام قوانین روز جامعه انسانی ، حقوقی که حق انسان بودن و کرامات انسانی را آنگونه که شایسته و بایسته است رعایت کرده باشد و تبعیضی در سیر ظهور بدعتگرایی قائل نشود تا تمام شهروندان بتوانند در کمال آرامش زیستگاه خود را پرورشی متعالی و بدور از هر تهاجم و زیاده خواهی ساختاری توسعه فردی و اجتماعی بخشند.
رحمتَالله دانا