امروز ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۴۲

یادداشتی از زمان بابادی شوراب : اگر هیچ اقدامی نکنیم شاید ما قربانی بعدی باشیم

jonoobfardanews.ir

بسمه تعالی

 

خواندن از یک تا پنجاه بجای حمد و سوره در مراسمات فاتحه خوانی

 

یک نفر از دوستان تعریف می کرد که یک دوستی داشت که رحمت خدا رفته و گفتن از آن شاید به شکلی غیبت محسوب نگردد ، ایشان می گفت : “که آن خدا بیامرز سواد نداشت و بدلیل مشکلات ذهنی خدادادی و ….. نمی توانست حمد و سوره را به عربی حفظ کند و نماز را با زبان خودش می خواند و هر وقت سر سفره فاتحه خوانی می نشست در پایان صرف ناهار و شام فاتحه خوانی به جای خواندن حمد و سوره از یک تا پنجاه می شمرد و همزمان با مردم صلوات فاتحه را می فرستاد ، برای من جای تعجب بود که چطور بدون خواندن حمد و سوره هم زمان با مردم به پایان آن می رسد ، یک روز از ایشان پرسیدم که چطور با توجه بلد نبودن قرائت فاتحه هم زمان با ما صلوات انتهای آن را می فرستید ، گفت من تجربه کرده ام که تا پنجاه که بشماری حمد و سوره هم به پایان می رسد اگر تا ۴۹ باشد من زودتر تمام می کنم و اگر تا ۵۱ یک بشمارم من از شما دیرتر تمام می کنم.”

 

در یکی از سایت ها خواندم آقای دکتر ایدنی با کمال جسارت به خانه متوفیان حادثه دلخراش بیمارستان سینا رفت و با خواندن فاتحه (نمی دانم با زمان ایشان از یک تا چند باید شمرد) به بازماندگان احساس همدری نموده و خانواده های بازماندگان نیز بر اساس گذشت و بزرگی که داشتن؟؟؟؟ از یکی از عوامل موثر فوت بستگان خود پذیرایی نمودند.

 

نمی دانم آیا این جمله من بار حقوقی دارد یا خیر ولی من همه بار حقوقی آن را به گردن می گیرم و ابایی هم از بیان آن ندارم ، وقتی انسان ها برای بدهی دومیلیون تومانی شش ماه زندان می روند چرا انسان برای بیان حقیقت از رفتن به زندان و مجازات شدن واهمه داشته باشد؟

اگر هیچ اقدامی نکنیم شاید قربانی بعدی این سوء مدیریت ها و استفاده های مالی ٬ خانواده های ما باشند.

 

جان یک انسان در یک معامله دارو تقلبی بدلیل ارزان تر بودن آن از دست می رود که سود آن از تکنسین جزء تا معاون دارو و درمان وزیر می تواند قابل ردیابی باشد.

 

چرا باید از بیان حقایق ناگواری که در جامعه ما در حال شکل گیری و اتفاق می باشند ترسید بخصوص مایی که بعنوان روشنفکر و تنویرکننده افکار عمومی ، خود را دلسوز جامعه می دانیم.

 

جناب آقای دکتر ایدنی؟؟؟کسی که قسم نامه- بلغورات- خوانده ای ، نمی خواهیم جامعه خود را با اروپا و امریکا مقایسه کنیم بدلیل این که مدیران و مسئولینی همچون شما داریم.

 

ولی در مقایسه با کشورهای ژاپن ، چین و هندوستان(دین بودایی) جز در دین ، مذهب و نقطه جفرافیایی تفاوت دیگری نیست.

 

رنگ پوست و قیافه من و شما تقریبا مثل هندی هاست چرا درکشور هندوستان اگر یک قطار از ریل خارج شود و آن هم بدلیل اتفاقات قهری و غیرعمد وزیر مربوطه و تمام دست اندرکاران آن مردم عذرخواهی نموده و استعفاء می دهند و در صورت داشتن قصور مجازات می شوند ، ولی باتوجه به مشهود بودن جرم شما در این حادثه با کمال اقتدار به صندلی خود تکیه زده اید و به ریش مردم استان دعا می کنید.

 

چطور در یک بیمارستان چهار نفر آدم با یک درد مشترک همزمان و از ناچاری برای درمان پناه آورده اند و ناگهانی فوت می کنند؟؟؟و شما هم نمی دانید چه اتفاقی افتاده است؟ و اگر هم بدانید برای حفظ جایگاه خود از بیان واقعیت امتناع می کنید.

 

زبانم لال فکر نکنم برای سود بیشتر از داروهای تقلبی استفاده کرده باشند؟ و شاید سیستم دیالیز باتوجه به فاکتورهای متعدد هزینه ، بطور ناگهانی از کار افتاده؟ و یا مواد مناسبی برای ضد عفونی نمودن دستگاهها استفاده نشده؟و یا متخصصین و پزشکان این بخش خواب مانده اند؟ و حضور نداشته اند؟ و یا به کارهای دیگری مشغول بوده اند؟

 

و یا بر اساس تفکر قدیمی ها بالاخره همه یک زمانی می میریم و شاید این ها هم شیشه عمرشان به اتمام رسیده بوده ،با این دیدگاه می توان اینگونه اتفاقات را به فال نیک گرفت کما اینکه اگر در بیمارستان فوت نمی کردند و در خانه به رحمت خدا می رفتند بستگان آن ها با مشکل مجوزات لازم پزشک قانونی مواجه می شدند و با این حادثه در بیمارستان ، شما را این مشکل از بستگان آن ها برطرف نمودید.

 

مگر تفاوت ما با دیگر مردم دنیا در چیست که شما اینقدرجسورانه و  بی …. ، هنوز هم  بر صندلی مدیریت خود تکیه زده اید؟

 

راستی طرح تحول سلامت چیست؟ که هر هفته در مطبوعات از آن سخن گفته می شود و در مورد آن سخنرانی و مجمل می بافید.

 

چند سال زمان برای تجهیز بیمارستان های فلاکت بار استان نیاز است؟شاید چهارسال برای مدیریت شما کم باشد ، ولی برای تحول سلامت در استان زیاد است البته نه بدست افراد ناتوان که از طریق لابی پدرخوانده سیاسی استان که سینه خود را بعنوان دلسوز جامعه در مواقع غیرضروری چاک می دهد و آثار نکبت بار تصمیمات شان در هر گوشه استان به چشم می خورد به مسند رسیده باشند.

 

ولی بقول یک ضرب المثل:در دیزی بازه حیای گربه کجاست؟

 

زمان بابادی شوراب

۳۰/مرداد/۱۳۹۵

لینک کوتاه خبر:

http://jonoobfardanews.ir/?p=8196

همرسانی کنید:

بیشتر بخوانید

4 پاسخ

  1. متاسفانه مسائل مشابه قبلا هم اتفاق افتاده بود.ولی به این شکل که ۴نفرفوت شوند .نشنیده بودم ..؟؟؟؟؟

  2. باتشکر از جناب بابادی..
    حس مسعولیت پذیری شاید گم شده ترین گمشده جامعه ما باشد…
    نیاز دیروز و امروز و فردای ما و هر جامعه ی دیگر…
    دیروز این حس آمیخته با تعصبات مذهبی، امروز این حس جای خود را به پول پرستی ، جاه و سیاسی کاری داده و فردا خدا داند…..

  3. بسمه تعالی
    در زمان قدیم حکومت پهلوی پدر و پسر بدلیل عدم دستگاه نظارتی مناسب(متاسفانه نهاد کنترل کننده ایی همچون شورای نگهبان و حکم استصوابی وجود نداشت)بر فرآیند انتخابات معمول آن دوران ، هرکسی با هر سلیقه و سابقه می توانست برای نامزدی مجلس و دیگر اشکال دمکراسی ثبت نام نموده و در صورت کسب رای لازم وارد مجلس و دیگر مجامع انتخابی می گردید ، مثلا می توان از آقایان آیت الله مدرس، ملک الشعرای بهار ، مصدق و…که از مخالفین سرسخت رژیم پهلوی بودند بعنوان کسانی که توانستند با کسب رای مردمی در مجلس آن زمان راه یابند نام برد.
    در کنار این سیاسیون منتقد و صاحب نام ، اشخاصی نیز حضور داشتند که بصورت تصادفی مورد استقبال مردم قرار می گرفتند و وارد مجلس می شدند که دارای هیچ دیدگاه سیاسی نبوده و اصلا سری در آخور سیاست نداشتند.
    در همین عصر حکایت می کنند شخصی از طرف مردم یک شهرستان برای نمایندگی مجلس ملی انتخاب گردید و راهی تهران شد.
    ایشان بدلیل سادگی ، بدون اینکه خودش متوجه شود مورد لطف و توجه هیچکدام از دولت مداران قرار نگرفت و او را در معادلات مجلس به حساب نمی آوردند و بدلیل ضعف مالی(حقوق کم نمایندگی مجلس؟)در نزد صاحبخانه پیرزنی زندگی می کرد و هر روز نان و ماست و یا نان و پنیر می خورد و پیرزن نیز که وضع این بنده خدا را مشاهده می کرد از روی ترحم و دلسوزی هرچه از نهار اضافه می آمد برای شام این بنده خدا نگه می داشت.
    یک روز پیرزن صاحبخانه سئوال نمود ، پسرم کار تو چیست که اینقدر با فلاکت در شهر تهران زندگی می کنی ، اگر در شهر خودتان زندگی می کردی برایت بهتر نبود؟
    مرد در جواب گفت:من نماینده مجلس هستم.
    پیرزن با شنیدن این حرف با ناراحتی و تعجب دو دستی بر سر خود زد و گفت:نماینده مجلس هستی و هر روز نان و پنیر می خوری.
    مرد هم گفت:مگر نمایندگان مجلس چقدر حقوق می گیرند؟
    پیرزن گفت:پسرم شما این اجازه را داری که در مجلس صحبت کنی؟
    اوگفت:بله
    پیرزن گفت: فردا وقت بگیر و برو پشت تریبون و یک جمله بگو و بیا پایین ، منتظر جواب هم نباش و به سئوال کسی هم جواب نده ، فقط بگو پول نفت این مملکت چه می شود؟
    آن نماینده محترم شهرستانی به حرف پیرزن گوش داد و فردا تقاضای وقت سخنرانی کرد و چون در آن مجلس چندان کنترلی بر مطالب پشت تریبون نبود کسی از وی سئوال نکرد که چه می خواهی بگویی ، پس وقت سخنرانی اش مورد موافقت قرار گرفت و ایشان هم سفارش پیرزن را بطور کامل انجام داد.
    وقتی که نماینده محترم مجلس به خانه نزد پیرزن برگشت ،پیرزن عنوان نمود دو نفر آدم بهمراه یک صندوق به اینجا آمدند و اعلام نمودند که کلید آن صندوق را تنها تحویل شما دهم و هیچ کس حق ندارد بجز شما درب آن را باز کند یا از محتویات آن باخبر شود.
    وقتی آقای نماینده درب صندوق را باز نمود درون آن یک نامه ، یک اسلحه کلت و پر آن اسکناس دو تومانی پول رایج کشور را مشاهده نمود و درون نامه ذکر شده بود که یا این پول را به عنوان پیش پرداخت قبول کند و همچنین جیره ماهیانه دریافت نماید و یا با این اسلحه خودش را بکشد.
    در شروع فعالیت مجلس یازدهم و تعیین اعضای کمیسیون ها و هجوم نمایندگان محترم برای عضویت در یک کمیسیون خاص در افکار عمومی ایجاد سئوال و شبهه نمود که چرا این همه آقایان نماینده مجلس و بخصوص نمایندگان استان نفت خیز خوزستان برای عضویت در کمیسیون انرژی نام نویسی نمودند ولی با تصویب برجام که فقط در انعقاد قرادادهای نفتی موثر بود و افزایش حجم صادرات و فروش دو و نیم برابری نفت را برای مردم ما به ارمغان داشت تا با امضای این پیمان از تلف شدن ما بدلیل گرسنگی جلوگیری شود.
    به همین جهت این مشارکت چندان هم غیر منتظره به نظر نمی رسید بخصوص برای وزیر نفتی که قرارداد موفق کرسنت و … را در پرونده ارزشمند خود دارا می باشد.(خوشبختانه ایشان کاملا به نحوه برخورد با سیاسیون و دستگاه های نظارتی آگاهی دارد)
    البته این نمایندگان محترم قابل مقایسه با هیچ نماینده ای در دنیا چه در گذشته و چه در حال نیستند چرا که از فیلترهای قوی نظارتی عبور کرده و دارای جنس خالص و دلسوز مردم می باشند و ملت ما بایستی با خوشبینی به این نماینده های خود افتخار کرده که اینقدر با شجاعت وارد کارزار بررسی و نحوه عقد قراردادهای نفتی شده و نمی گذارند که حقی از مردم در ابتدای کار عقد قراردادها ضایع شود چه برسد به پول فروش آن.(؟)
    زمان بابادی شوراب
    ۱۲ شهریور ۱۳۹۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *