*به نام خالق هنر*
نوشتاری اندر اهمیت مطالعه و کتابخوانی؛
_ آیاخواندن رمان و
کتابهای داستانی فایدهای هم دارد؟
_ این سوالیست که مارک مِنسن میپرسد؟ و جوابش آنقدر تکاندهنده است که، ادعای وجود اروپای آزاد امروز به همین پاسخ مربوط هست.
_ منسن میگوید: وقتی جوانتر بودم فکر میکردم خواندن داستان، وقت تلف کردن است. اما معلم دبیرستانم یک جملهی درخشانی گفت، که اون موقع معنایش را نمیفهمیدم.
معلم ما میگفت:
«ما داستانها را میخوانیم چون هیچوقت آنقدر فرصت، به اندازهی کافی نداریم تا مردم دیگر مناطقِ جهان را بشناسیم!»
*این جمله یک حقیقتِ انکارناپذیر و پرمغز دارد*.
_مِنسن میگوید: ما آدمهای زندگیمان را خودمان انتخاب میکنیم. یعنی دوست داریم با افرادی دوست بشویم که علایق، دیدگاهها و تجارب مشترکی با ما دارند.
چرا؟ چون با تفاوت در سلیقه و تفکر، میانهی خوبی نداریم.
و داستانها،دقیقاً اینجا به دادمان میرسند.
_ داستانسرایی در هر شکلی، چه فیلم، چه کتاب، یا همصحبتی با دیگران، محک خوبی است. که آدمها را وادار میکند. تا فراتر از چارچوب تجربههای محدودشان، فکر کنند. و ببیند بقیهی آدمها با افکار و سلایق مختلف، چه نظراتی ممکن است داشته باشند. و در این باب، مثال خوبی میزند.
مارک منسن می فرماید: من خودم هرگز دردِ سیاهپوستان آمریکایی را نفهمیدم تا اینکه کتاب «مرد نامرئی» را خواندم و هیچ ذهنیتی نسبت به وقایع غیر احساسی جنگ، نداشتم. تا وقتی که کتاب «در جبههی غرب خبری نیست» را خواندم.
این یعنی تقویت همدلی، اما چرا مهم است؟
منسن پاسخ جالبی دارد:
او میگوید: تا قبل از قرن هجدهم میلادی، اروپا به طرز عجیبی وحشی بود. اما وقتی دستگاه چاپ اختراع شد. و کتابها در دسترس مردم قرار گرفتند. این شرایط، آرام آرام شروع به تغییر کرد.
چرا؟ چون مردم شروع به خواندن کردند.و مطالعه، نیروی همدلی و دغدغهمندی را در آنها بیدار کرد و…
حالا اروپاییها فهمیده بودند چرا آزادیهای فردی مهم است؟ چرا احترام به حقوق دیگری که شاید عقیدهای متفاوت با من داشته باشد. در نهایت به نفع خودمان است؟ چطور باید دولتمردها را پاسخگو کرد و…
در واقع اروپا با مطالعه کردن، خواندن و اندیشیدن، آزاد شد.
توضیح این که؛ تا وقتی ما ایرانیان به اهمیتِ مطالعه و کتابخوانی، پی نَبریم.
و اهمیتِ آن را در زندگی خود و دیگر افراد جامعه ی ایرانی،به عنوان یک کلید واژه و یک راهگشای مطلق برای برون رفت از وضعیت نا بهنجار فعلی، در نظر نیاوریم. روالِ پیشرفت و توسعه یافتگی را نخواهیم پیمود.و تا ابد الدهر، درجا می زنیم.😞
_ در این وضعیت ، هیچ گونه تعالی و ارتقایی را نمی توان متصور شد.زیرا میزان آگاهی و سواداجتماعی، سواد رسانه ایی و سواد فرهنگیِ مردمان ما؛ در همان نقطه ی صفرِ صدها سال پیش، خواهد ماند.
_ و تبادلِ تفکرات، برخوردها، بازخوردها،
رفتار های فردی و جمعی و میزانِ درکِ متقابل نسبت به همنوعان خویش را از دست خواهیم داد!!!
_ به هر جهت، تا مادامی که سطحِ فرهنگ، ادب و آگاهی ما در حد و اندازه ی همان تحصیلاتِ دانشگاهی مانده است! و هیچ تلاشی برای مطالعه و افزودنِ دانش شخصی و اجتماعی نداشته باشیم.
هرگز نمی توانیم با دیگر مردمانِ ایران زمین و سایر مردمانِ دنیای در حالِ توسعه ی امروزی ، همذات پنداری نماییم.
به طور مثال، تا وقتی کتابِ *جای خالی سلوچ* اثر جاودان محمود دولت آبادی را مطالعه نکنیم. هیچ گاه، درد تنهایی و غربت یک زن ، یک دختر و یک پسر را در کویرِ خشک و بی آب علفِ خراسان جنوبی را حس نخواهیم کرد.
و تا کتاب های مختلفِ ادبیاتِ جهان ، مانند : کیمیاگر، الزهیر، جاسوس از استاد پایلیو کوئیلو و… را مطالعه نکرده ایم.
هیچ گاه نخواهیم توانست.با مردمان دیگر مناطق جهان همذات پنداری نماییم.
زیرا که عدم مطالعه و عدم آگاهی از چگونگی زیستنِ این انسان ها، یکی از موانعِ بزرگ در مقابلِ همدردی و همدلی با دیگر مردمانِ دنیای امروزی خواهد بود.
_ لذا باید یک پویشِ همگانی و راستین را برای حمایت از کتاب و کتابخوانی، راه اندازی نماییم.
تا به جامعه ایی آرمانی و ایده آل دست یابیم.
_ و بدین نکته ی مهم و مُسلَم، آگاه باشیم که؛…
*مطالعه، کتابخوانی ، تحقیق و پژوهش،* شاخص ترین اصل از اصول توسعه یافتگی و پیشرفتِ جوامع بشری، بوده ، هست و خواهد بود.
✍️ابراهیم مکوندی (سکوت)، بیست و پنجم خرداد ماه یک هزار و چهارصد و سه، اهواز✍️🌹✍️